شاهتورSHAHTOOR ققنوس شاتور
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Design by : NazTarin
Alternative content |
پرسیدم..... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با كمی مكث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی . پرسیدم ، آخر .... ، و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد : مهم این نیست که قشنگ باشی ... ، قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر . كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را .. بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی . موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .. داشتم به سخنانش فكر میكردم كه نفسی تازه كرد وادامه داد ...
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچراید ، آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، كه میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند .. مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ... ، مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی .. به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ، كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد : زلال باش .... ، زلال باش .... ، فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ، زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست
ادامه مطلب
اولین دوره ی مسابقات قویترین مردان شرق اصفهان ، روز جمعه 21 / 11 / 1390 زیر نظر اداره تربیت بدنی بخش جلگه در سالن ورزشگاه بعثت روستای شاهطور برگزار گردید و 15 نفر از شرکت کنندگان در آیتم های مختلف از جمله : حرکت سه گانه ی گوی ، غلطاندن لاستیگ ، حمل اسکات ، حمل چمدان و در میان تشویق تماشاگران و علاقه مندان به رشته های ورزشی با یکدیگر به رقابت پرداختند .
شرکت کنندگان :
اکبر فضایلی ، جواد یزدانی ، احسان قدرتی ، سید داود موسوی ، علیرضا چوپانی ، علیرضا قدرتی ، امیر حسین فیروزی ، محمد خلیلی ، اکبر حیدری ، امیر سلیمانی ، مجید قاسمی ، محمد عباسی ، مهدی قدرتی ، مجید زینلی ، حمید منتظری
شرکت کنندگان دردور مقدماتی درآیتم لاستیک 300 کیلویی ، گوی 80 کیلو گرمی ، سیلندر و وزنه ی لاپایی 150 کیلوگرمی ، کنده 70 کیلوگرمی مبارزه کردند و نفرات برتر در آیتم 1 نهایی اسکوات 220 کیلوگرمی ، ( آیتم 2 نهایی ، چمدان 200 کیلوگرمی ) و آیتم 3 نهایی ( گوی های 80 ، 100 ، 120 کیلوگرمی ) با یکدیگر به رقابت پرداختند که درپایان حمید منتظری با کسب 22 امتیاز به عنوان قهرمان این دوره از مسابقات به مسابقات استانی راه یافت و محمد عباسی ، مجید قاسمی ، مهدی قدرتی ، مجید زینلی و امیر سلیمانی به ترتیب نفرات دوم تا ششم شدند .
![]() جوایز این دوره از مسابقات :
نفر اول : مبلغ ۵۰ هزار تومان و یک دست لباس کامل ورزشی به اضافه ی حکم قهرمانی
نفر دوم : مبلغ ۴۰ هزار تومان و یک دست لباس ورزشی کامل به اضافه ی حکم
نفر سوم : مبلغ ۳۰ هزار تومان و یک دست لباس ورزشی کامل به اضافه ی حکم
این مسابقات را آقایان سرداور رحیم عسگری رئیس کمیته قویترین مردان اصفهان و مسئول داوران پاورلیفتینگ کشور و داوری مرتضی جانقربان ، دبیر کمیته ی قویترین مردان استان اصفهان قضاوت کردند .
در پایان آقای عسگری ضمن تشکر از برگزار کنندگان این مسابقات گفت :
(( شور و هیجان وصف ناپذیر و حضور این تعداد تماشاگر درورزشگاه بی نظیر بود و جوانان این خطه از کشور اسلامی نشان دادند که جای پیشرفت و ترقی را دارند که با کمترین امکانات و خودجوش به این سطح از مسابقات راه یافته اند . ))
![]() درپایان از همه ی شرکت کنندگان ، تماشاگران و برگزار کنندگان مسابقات از جمله : علی صفایی رئیس هیئت روستایی و عشایری شهرستان اصفهان - احمد مردای مسئول اداره ورزش و جوانان بخش جلگه ، بهزاد قدرتی ، مسئول هیئت بدن سازی و پرورش اندام بخش جلگه و سالن بدن سازی قصرورزش تقدیر و تشکر می کنیم .
به امید موفقیّت جوانان
در عرصه ی علم و دانش و موفقیّت روزافزون در عرصه های ورزشی
ادامه مطلب دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند. ادامه مطلب دههٔ فجر به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد. ۱۲ بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایراندر این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیتالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم قبرستان بهشت زهرا شد. خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود. وقایع 13 بهمن- امام خميني در جمع روحانيون بيانات مبسوطي را ايراد كردند. ايشان در قسمتي از اين بيانات فرمودند: رژيم سلطنتي از اول خلاف عقل بود ... هر ملتي بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين كند. 2- راديو مسكو: دانشجويان ايراني مقيم آمريكا عليه مداخله آمريكائيها در امور داخلي ايران، در برابر كاخ سفيد تظاهرات كردند. وقایع ۱۴ بهمنساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات آیتالله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
وقایع 15 بهمن1- حضرت امام خميني طي يك سخنراني جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.
3- ژنرال هايزر، فرستاده ويژه آمريكا به ايران، با اتمام مأموريت حساس خود و مذاكرات مكرر با مقامات ايراني، عازم آمريكا شد. سخنگوي وزرات خارجه آمريكا گفت: هايزر سعي كرد تا نظاميان ايران از بختيار حمايت كنند. وي به اين علت ايران را ترك كرد كه اقامت وي به احساسات ضد آمريكايي در ايران دامن ميزد.
5- آيتالله سيدمحمدباقر صدر با ارسال نامهاي از عراق براي حضرت امام، از مبارزات ملت ايران حمايت كرد. 6- به مناسبت ورود حضرت امام به ايران، از سوي آيتالله مرعشي نجفي تلگرامي براي ايشان ارسال شد. تذكر: برژنف از سيزدهم تا هفدهم ژانويه 1979، مطابق با بيست و سوم دي ماه 1357، در بلغارستان بسر ميبرده است. 7- شهردار تهران در حضور حضرت امام استعفا كرد. امام سپس وي را مجددا به عنوان شهردار منصوب كردند. جواد شهرستاني از سوي دولت بختيار ممنوعالخروج شد. 8- گروهي از نمايندگان مستعفي مجلس شورا با حضرت امام ديدار كردند. وقایع 16 بهمنتعیین دولت موقت امام خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است ۱۷ بهمن
تذکر: در حکم نخست وزیری حضرت امام از وی خواسته شده بود تا بدون واسبتگی حزبی و گروهی به پست نخست وزیری اشتغال یابد.
وقایع ۱۸ بهمن
راهپیمایی ۱۹ بهمنروز نوزدهم بهمن ماه بزرگترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت.در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد. وقایع ۲۰ بهمندر روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند. وقایع ۲۱ بهمنروز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیتالله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشکر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند. وقایع۲۲ بهمندر این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمددر تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود. تصمیم شورای عالی ارتشساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی. ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید.پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد مراسم دهه فجرهر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در سازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها می شود. صدا و سیمای ایران نیز غالباً به پخش نماهنگها و تصاویر مربوط به روزهای مبارزات و تظاهرات میپردازد. همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود. در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیتالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شده است، راهپیمایی حامیان حکومت ایران در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود. ادامه مطلب
درفش کاویانی : نخستین درفش ایران که بدست کاوه آهنگر و در جریان خیزش او بر علیه زهاک تازی ساخته شد . درفش هخامنشیان : در هنگام هخامنشیان ایران داری چندین درفش که البته دارای چهره ای نزدیک به هم می باشند بوده است . درفش اشکانیان : به شوند نابودی یادگارهای اشکانیان آگاهی درستی از چهره درفش آنان در دست نیست اما با توجه به گواهی اندک تاریخ درفش آنان به گونه زیر بوده است . درفش ساسانیان : همانگونه که میدانید درفش رسمی ایران در زمان ساسانیان همان درفش کاویانی یعنی نخستین درفش ایران بود که با توجه به مهر ساسانیان به ایران کهن آن را برگزیدند، به گواهی تاریخ این درفش در هنگام تازش عرب ها به ایران و در جریان جنگ قادسیه و پس از کشته شدن رستم فرخزاد سپهسالار ایران بدست عرب ها پاره پاره و بخش های گوناگون آن میان آنان تقسیم میشود. درفش سیاه جامگان ( پیروان ابومسلم خراسانی) درفش سرخ جامگان ( پیروان بابک خرمدین ) درفش غزنویان درفش سلجوقیان درفش تیموریان درفش صفویان درفش افشاریان درفش زندیان درفش قاجاریان درفش پهلویان درفش جمهوری اسلامی ( نظام کنونی در ایران) ادامه مطلب تابلویی که مشاهده می کنید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش معروف اسپانیایی (قرن ۱۸) روایت کننده ی یکی از داستان های مشهور در تاریخ ایران باستان است. در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است :
ادامه مطلب
درسالروزرحلت جانسوز حضرت ختمی مرتبت ، محمّـــد مصطفی صل الله علیه و آله و شهادت سبط اکبر رسول الله حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و درآستانه ی سالروزشهادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت ثامن الحجــج علی بن موسی الرضــــا علیــه السلام ، روستــای شاهطـــورمیـزبان بیش از 30 هیئت مذهبی بود .
ازاولین ساعات بامداد امروزیک شنبه 02 / 11 / 1390 مقارن با 28 صفر ،سال 1433 و درحالی که سرمای شدید برمنطقه حاکم بود ، بیش از 30 هیئت مذهبی منطقـه ی جلگه با حضور درمحل راس الحسین به نوحه خوانی و مرثیه سرایی پرداختند و سپس با اجتماع درصحن و سرای امامزاده عبدالعزیز به عزاداری پرداختند .
هیئت هاو عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت هنگام ظهرنمازجماعت را به امامت حجت الاسلام والمسلمین باقری اقامه کردند و بر خوان کرم نبی مکرم اسلام اطعام شدند .
ادامه مطلب
در دوره ی حکومت مأمون عباسی و قبل از شهادت امام رضا (علیه السلام)، گروهی از سادات بنی هاشم و برادران آن حضرت به فرماندهی حضرت شاهچراغ، برای دیدار آن حضرت به سوی طوس در حرکت بودند تا اینکه خبر این هجرت، به گوش سران حکومت عباسی رسید. آنها از بیم آنکه مبادا این دیدار اسباب از هم پاشیدن این حکومت را فراهم کند و باعث قدرت شیعه در آن دوره شود، دستور دادند با یک محاصره تمام آن ها را یک جا قتل عام کنند که حتی یکی از آنها هم به طوس نرسد. زمانی که درگیری به اوج خود رسید، خبر شهادت سردار سپاه شیعه -حضرت شاهچراغ- به گوش افراد گروه رسید که باعث از هم گسستن گروه شد و هرکدام از این سادات برای رسیدن به مقصد، راهی را در پیش گرفتند که در بین آنها یک نوجوان خوش سیما به نام علی اصغر بن موسی بن جعفر (عبدالعزیز بن موسی بن جعفر) که برادر امام رضا (علیه السلام) می باشد، وجود داشت که به یکی از مناطق شرق اصفهان ( شاتور) پناه برده و گروهی از مردم بی خبر آن زمان در این منطقه که شناخت زیادی نسبت به ائمه اطهار نداشتند و اگر هم داشتند شناختی نسبت به این نوجوان نداشتند، با افراد حکومت همکاری کرده و زمینه شهادت آن حضرت را فراهم کردند.
این نشانه که در این محل، حرم شریفی وجود دارد ساخته شد. که چندین سال بعد در زمان حکومت سلجوقیان گسترش یافت و بعدها در زمان حکومت شاه عباس صفوی که اراده ای خاصی نسبت به آل محمد (صلوات الله علیهم) داشت، بنا را تکمیل کرد. و هم اینک به دست اهالی مؤمن و شهید پرور اسلام آباد رو به گسترش است. که در آن تغییرات چشمگیری به وجود آمده از جمله: ساختمان مهدیه، حجره های مختلف اطراف حرم، بازارچه های جنب امامزاده و سر در و مناره های با شکوه که از کمک های مردمی می باشد. قابل ذکر است که این مکان مقدس در مناسبتهای خاص همچون ایام دهه ی فاطمیه، دهه های محرم و صفر و بالأخص در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی و 28 ماه صفر، پذیرای جمعیت چندین هزار نفری از عزاداران و زائرین می باشد. ادامه مطلب
عاليترين خصيصهي يك انسان متحول و متحرك آگاهي است. انسان آگاه به معني اعم، انساني است كه به علت و علل وقايع محيط خود در هر زمينه آگاهي دارد و چون با پيشينه و تغيير و تحول بعدي جميع امور آشناست هرگز شيفتهي ظواهر پر رنگ و جلال خيرهكنندهي آن نميشود، كه براي جلب توجه و گاه به منظور مردمفريبي آراسته ميگردد. انسان آگاه هيچگاه تحت تأثير زر و زور و قدرت واقع نميشود. به همين علت در ابراز عقيده و آرمان خود كه مصالح عمومي را در بر خواهد داشت هيچگونه بيم و هراسي به خود راه نميدهد، و با در نظر گرفتن آگاهي خود به آغاز و انجام وقايع، حتي از مرگ نيز نميهراسد. لغت عارف كه از عرفان يعني «آگاهي» مشتق شده است، همين معني را دارد. به همين جهت عارف را «آگاه» ناميدهاند و عارف به شخصي ميگويند كه به جميع امور محيط خود اعم از مادي و معنوي آگاهي داشته باشد. آگاهي همواره توانايي را همراه دارد و شخص آگاه هميشه تواناست.
و يا به گفتهي خواجه عبدالله انصاري عارف مشهور قرن پنجم هجري: «نور تجلي ناگاه آيد، ولي بر دل آگاه آيد» «سرمايهي همهي گناهها جهل است و دليل همهي نيكيها آگاهي است».
ادامه مطلب در فرهنگ اسطورهای چین، ققنوس با نام فنگ هوانگ یا پرندهٔ سرخ شناخته میشود که از جنس آتش است و نماد تابستان و جنوب محسوب میشود که خشکسالی آفرین میباشد.به همین دلیل ققنوس دربردارندهٔ عنصر منفی و مادینگی جهان، یعنی یین است و نماد ملکه محسوب میشود. در برابر ققنوس، اژدها قرار میگیرد که همیشه در اساطیر چین نمایندهٔ خاقان به شمار میآید. در اساطیر چین ققنوس در فوارهای از آب زلال تن میشوید و با گذشتن از بلندای کوه گون لون، هر شامگاه در غارهای دان Tan آرام مییابد. بر مبنای روایات چینی ققنوس کمتر تا سطح زمین پرواز میکند و هرگاه که چنین کند، همهٔ مرغان گرد او جمع میشوند. بر اساس روایت کویاجی دربارهٔ ققنوس، وی بر سطح زمین نمینشیند، امّا هرگاه که بر سطح زمین بنشیند بر یک پای میرقصد. برخی احتمال دادهاند که ققنوس چینی همتای شانگ شانگ یا مرغ باران در روایت کنفوسیوس باشد، حال آنکه شانگ شانگ یا مرغ باران، پرنده ایست که نماد یین محسوب میشود، امّا ققنوس به طور معمول نماد یانگ تلقی شدهاست. ققنوس در اساطیر چین، نماد شادمانی و خرسندی و نشانهٔ رضایت آسمان است. اژدها در این اساطیر روح باران و نماد خاقان است و ققنوس، نماد ملکه و جنوب و یاورکشاورزان است. در اساطیر چین پرنده سرخ یا ققنوس نماد جنوب و مورد نیایش بود. ققنوس بعدها جای خود را به قرقاول داد. این پرنده در نقشهای برجای مانده دارای منقار خمیده، پنجهٔ بلند و تیز به شکل پرندگان شکاری بود و یاری دهندهٔ کشاورزان مزارع خشک جنوب به شمار میآمد. در اساطیر چین ققنوس دیگری موسوم به چی سانگ یا ققنوس کوهساران نیز وجود دارد. این ققنوس، ققنوسی است که به روزگار دودمان جو نقشهٔ رودها را به یو پیشکش کرد. ادامه مطلب در اساطیر ایران، قُقنوس یا قُقنُس، معرب کلمهٔ یونانی کوکنوس (Kuknos)، و همتای کلمهٔ هند و اروپایی و چینی فونیکس است و چنین مینماید که شکل آن ترتیب و برآیندی از قرقاول، مرغ چینی و آمیزهٔ آن با دیگر مرغان اسطوره ایست. این مرغ در روایتهای ایرانی نیز همچون روایتهای هندواروپائی، مرغی نادر و تنهاست که او را جفتی نیست و در نتیجه از او زایشی نیز پدید نخواهد آمد. ققنوس هزار سال زندگی میکند و چون عمرش به پایان میرسد، تودهای بزرگ از هیزم فراهم میآورد و با نشستن بر آن توده چندان آواز میخواند که از آواز خود به وجد میآید و با بر هم زدن بال و به یاری منقار، آتشی میافروزد و با سوختن در آتش از وی بیضه ای(تخم مرغی) پدیدار میشود و بدینسان ققنوسی دیگر زاده میشود. در این روایت ققنوس همتای قو در ادبیات اروپایی است که با آوازخوانی، زیست و زندگی خود را به پایان میبرد. اساسا در ادبیات ایران نیز همچون ادبیات هندواروپایی، سوختن در رنج خویش و از خاکستر خود برآمدن و تولدی دیگر، راه به اسطورهٔ ققنوس دارند. ادامه مطلب طی نخستین قرن میلادی، روی هم ۲۱ بار توسط ده مولف از ققنوس یاد شدهاست. از مجموع این منابع چنین بر میآید که خاستگاه اسطوره ققنوس تمدن قدیم مصر بوده و بعدها به ترتیب در تمدنهای یونانی، رومی و مسیحی درباره آن سخن گفتهاند. در میان مصریان، اسطوره ققنوس در اصل اسطورهخورشید بوده که بعد از هر شب دگر بار در سحرگاه طلوع میکند و نام شهر هلیوپولیس در نوشته هردوت نیز باید در همین ارتباط باشد. مصریان ققنوس را پرنده مقدسی میدانند که بسیار نادر است. به روایت مردم شهر هلیوپولیس، ققنوس هر ۵۰۰ سال یک بار آن هم پس از مرگ ققنوس قبلی در مصر ظاهر میشود. از این پرنده تنها برخی تصاویر موجود است و آن طور که از شکل واندازهٔ او در این تصاویر بر میآید، بال و پرش بخشی قرمز و بخشی زرد طلایی است و اندازه و شکل عمومی آن مانند عقاب است. داستانی عجیب هم از کار این پرنده گفته میشود و آن این که این پرنده جسد پدر خود را، که با نوعی صمغ گیاهی خوشبو اندود شده، همهٔ راه از سرزمین عرب تا معبد آفتاب با خود میآورد و آن را در آن جا دفن مینماید. میگویند برای آوردن جسد ابتدا گلولهای آن قدر بزرگ که بتواند آن را حمل نماید از جنس آن صمغگیاهی میسازد، بعد توی آن را خالی میکند و جسد را در آن میگذارد و دهانه آن را با صمغ تازه مسدود میکند و آن گاه گلوله را که درست همان وزن اولیه خود را پیدا کردهاست، به مصر میآورد و در حالی که تمامی رویه گلوله از صمغ پوشانده شده آن را همان طور که گفته شد درون معبد آفتاب میگذارد. ادامه مطلب در فرهنگ انگلیسی زبان، ققنوس Phoenix پرندهای است افسانهای و بسیار زیبا و منحصر به فرد در نوع خود، که بنا بر افسانهها ۵۰۰ یا ۶۰۰ سال در صحاری غرب عمر میکند، خود را بر تلی از خاشاک میسوزاند، و از خاکستر حاصل، خود او دگر بار با طراوت جوانی سر بر میآورد و دور دیگری از زندگی را آغاز میکند و میگذراند. ققنوس در فرهنگ اروپایی غالبا تمثیلی از فنا ناپذیری و حیات جاودان است. طی هشت قرن قبل از میلاد مسیح، رویهم در نه مرجع از پرنده ققنوس نام برده شده که هشت مورد آن از طریق نقل قول مولفان بعدی به ما رسیده و فقط یک مورد اثر هردوت مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۴ قبل از میلاد با شرح کامل محفوظ ماندهاست.یونانی دیگری به نام کلودیوس آلیانوس Claudius Aelianus مشهور به آلیان Aelian نیز، ۲۰۰ سال بعد از میلاد مسیح در مورد ققنوس نوشتهاست: «ققنوس بدون کمک از علم حساب یا شمردن با انگشت، حساب ۵۰۰ سال را درست نگه میدارد زیرا او از طبیعتی که عقل کل است همه چیز را میآموزد. با آن که اطلاع در مورد ققنوس لازم به نظر میرسد معهذا گمان نمیرود در میان مصریان - شاید جز انگشت شماری از کشیشان - کسی بداند که ۵۰۰ سال چه وقت به سر میرسد، ولی دست کم ما باید بدانیم که مصر کجاست و هلیوپولیس که مقصد ققنوس است، در کجا قرار دارد و این پرنده پدرش را درون چه نوع تابوت میگذارد و در کجا دفن میکند. ین مورخ، بر اساس متن انگلیسی، والد ققنوس را پدر میخواند ولی از ققنوس به صیغه خنثی (it) نام میبرد. مولفان بعدی برای ققنوس غالبا از صیغه تأنیث استفاده کردهاند، اما از آن جا که این پرنده افسانهای تک و منحصر به فرد بوده و زاد و ولد آن از جفتگیری ناشی نمیشده، بنا بر این بحث در مورد جنسیت آن چندان مهم به نظر نمیرسیدهاست. مورخی رومی به نام پوبلیوس اوویدیوس ناسو، مشهور به اووید، نخستین رومی است که دربارهٔ ققنوس به زبان لاتین مطلب نوشتهاست، در نوشتهٔ او آمدهاست: «چه بسیار مخلوقاتی که امروزه بر روی زمین راه میروند، امّا در ابتدا به شکل دیگری بودهاند. فقط یک موجود هست که تا ابد همان طوری که از نخست بوده، باقی خواهد ماند، یعنی طی سالیان مدید، بی آن که تغییری کرده باشد، باقی میماند و سرانجام نیز، پس از نابودی، دگربار به همان شکل اولیهٔ خویش متولد میشود. این پرنده، پرندهای است که آشوریها یا به تعبیر برخی منابع احتمالا سوریها یا فنیقیها آن را ققنوس مینامند. این پرنده، دانه و علف معمولی نمیخورد، ولی از عصارهٔ میوهها و از ادویه خوشبوی کمیاب میخورد. وقتی ۵۰۰ ساله شد، بر بالای نخل بلندی آشیان میسازد و با چنگالش از مرغوبترین مواد، از پوست درخت گرفته تا دارچین و دیگر ادویه و صمغ برای خود بستری میسازد و بعد میمیرد و روحش با دود و بخار معطر به دوردست سفر میکند، و داستان چنین ادامه مییابد که سپس از سینه بدن بی جان او ققنوس کوچکی سر بر میکشد تا آن طور که میگویند ۵۰۰ سال دیگر زندگی کند و در آن زمان که پس از سن و سالی شهامت لازم را پیدا کرد تخت و آشیانش را که مدفن پدرش هست بر فراز نخلی رفیع به حرکت در میآورد و سفر به شهر آفتاب را شروع میکند، همان جایی که در معبد آفتاب آشیان ققنوس خوش میدرخشد.» از مجموع آنچه در فرهنگ اروپایی پیرامون ققنوس آمدهاست، میتوان دو روایت کلی در مورد ققنوس ارائه داد: اول اینکه ققنوس از بدن بی جان پدرش به وجود میآید و جسد پدرش را به شهر هلیوپولیس میبرد و در قربانگاه معبد آفتاب میسوزاند. و روایت دیگر اینکه ققنوس در تلی از چوب و خاشاک خوشبو آتش میافکند، بال میزند و شعله میافروزد، خود در آتش میسوزد و از خاکسترش ققنوسی دیگر زاده میشود. پس بطور خلاصه میتوان در مورد این اسطوره در فرهنگ اروپایی گفت: «ققنوس در آتش میسوزد و دیگر بار از خاکستر خود زاده میشود». در همین ارتباط در زبان انگلیسی مثلی بدین مضمون رایج است که: «هر آتشی ممکن است ققنوسی در بر داشته باشد» ادامه مطلب کاروانسرای شاتور مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان اصفهان، بخش کوهپایه، روستای شاتور واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۶۴۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. ادامه مطلب
«لطفاً برای مشاهده نگاره ها با کیفیتی بالاتر، روی آن کلیک کنید»
در این نگاره ستون های بر جای مانده از ساختمان اطراف مقبره کوروش هخامنشی نمایان است، این آثارِ خُرد اِمروز ازین مکان جمع آوری شده اَند و زین پس تنها در نگاره ها می توان آن را مشاهده نمود
اِنی و سعید – به سال یک هزار و سی صد هشتاد و نه – هجری شمسی در مقبره کوروش هخامنشی ادامه مطلب در شعر نو پارسیشعر زیر از شاعر بزرگ ایران، نیما یوشیج، که عنوان ققنوس دارد، بازگوکنندهٔ مناسبی از اسطورهٔ ققنوس است: قُقنوس، مرغ خوشخوان، آوازهٔ جهان، آواره مانده از وزش بادهای سرد، بر شاخ خیزران، بنشستهاست فرد. بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.
از رشتههای پارهٔ صدها صدای دور، در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه، دیوار یک بنای خیالی میسازد. از آن زمان که زردی خورشید روی موج کمرنگ ماندهاست و به ساحل گرفته اوج کرده ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم، شعلهٔ خردی خط میکشد به زیر دو چشم درشت شب وندر نقاط دور، خلق اند در عبور ... او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست، از آن مکان که جای گزیده ست میپرد در بین چیزها که گره خورده میشود یا روشنی و تیرگی این شب دراز میگذرد. یک شعله را به پیش مینگرد. جایی که نه گیاه در آنجاست، نه دمی ترکیده آفتاب سمج روی سنگهاش، نه این زمین و زندگی اش چیز دلکش است حس میکند که آرزوی مرغها چو او تیره ست همچو دود. اگر چند امیدشان چون خرمنی ز آتش در چشم مینماید و صبح سپیدشان. حس میکند که زندگی او چنان مرغان دیگر ار بسر آید در خواب و خورد رنجی بود کز آن نتوانند نام برد. آن مرغ نغزخوان، در آن مکان ز آتش تجلیل یافته، اکنون، به یک جهنم تبدیل یافته، بسته ست دمبدم نظر و میدهد تکان چشمان تیزبین. وز روی تپه، ناگاه، چون بجای پر و بال میزند بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ، که معنیش نداند هر مرغ رهگذر. آنگه ز رنجهای درونیش مست، خود را به روی هیبت آتش میافکند. باد شدید میدمد و سوخته ست مرغ! خاکستر تنش را اندوخته ست مرغ! پس جوجه هاش از دل خاکسترش به در. در این شعر نیما، خیزران یا نی کنایه ایست از قلم، و فرد نشستن بر سر آن توصیفی است که نیمایوشیج از یکه و تنها بودن خویش در شعر نو، در سپیده دم ابداع این نوع شعر میکند. لطافت این شعر نیما که در بهمن ۱۳۱۶ سروده شدهاست، در این شعر آن است که وی با توجه به ناآشنا بودن شعر نو برای بسیاری از افراد خاص و عام و ضمن یادآوری تنهایی خود در این مسیر، ضمن اشاره به ققنوس به سوختن خویش در رنج درون اشاره میکند، تنها بدین امید که پویندگان راهش در آینده، ققنوس وار سر بر آورند و به کار او در زمینهٔ شعر نو، حیاتی جاوید بخشند. اتفاقی که امروز با گسترش فوق العادهٔ شعر نو بوضوح شاهد آن هستیم. در نمونهای دیگر از اشاره به ققنوس در شعر پارسی، میتوان به سرودهٔ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرد: در آنجای که آن ققنوس آتش میزند خود را پس از آنجا کجا ققنوس بال افشان کند در آتشی دیگر خوشا مرگی دگر با آرزوی زایشی دیگر احمد شاملو، شاعر مشهور و نوپرداز معاصر نیز، دفتر شعری با عنوان ققنوس در باران دارد که در حوالی سالهای ۴۵-۱۳۴۴ به چاپ رسیدهاست، هرچند که شعری با این عنوان در آن دفتر نیست و در چاپهای موجود نیز مقدمهای بر دفتر که تسمیه آن را توجیه کند وجود ندارد.همچمین محمود دولت آبادی، نویسندهٔ برجستهٔ معاصر، نمایشنامهای به نام ققنوس دارد. سید علی صالحی نیز، مجموعه شعرهای سیدعمادالدین نسیمی را تحت عنوان ققنوس در شب خاکستر به چاپ رسانیدهاست. ادامه مطلب |